نقد مکتوبات شیخ معترض / 2
اشاره
شیخ معترض مقاله ای دارد با عنوان «تهمت در خدمت دیانت». در ابتدا حدیثی از پیامبر اسلام نقل میکند که حضرت در آن، وظیفه امت را در مقابل «اهل بدعت» بیان فرموده و دستور داده اند که از آنان برائت جسته، عیب ها و ایراداتشان را بازگو کنید.
در این روایت کلمه «باهتوهم» وجود دارد، و تمام بحث شیخ معترض روی این کلمه میرود.
شیخ معترض میگوید «باهتوهم» یعنی به قدری با قوّت با آنان بحث کنید و دلیل محکم و قاطع ارائه کنید، که اهل بدعت را «متحیّر و مبهوت» ساخته و از پاسخ دادن ناتوان کنید. و بعد میگوید در مقابل، گروهی از فقها هستند که «باهتوهم» را به گونه ای دیگر معنی میکنند و آن اینکه «باهتوهم» می تواند به معنی «تهمت زدن» باشد، یعنی چه مانعی دارد که تهمت زدن به آنها به خاطر «مصلحت» جایز باشد، و چه مصلحتی بالاتر از آنکه با تهمت زدن او را مفتضح و بی آبرو ساخته تا مردم از او فاصله بگیرند و دینشان حفظ شود؟
شیخ معترض معنی دوم را قبول ندارد و بعد نتیجه میگیرد که نمیتوان به مخالفان سیاسی تهمت زد و به آنها دروغ و افترا بست.
و در نهایت شیخ معترض، به این گروه از فقها که «باهتوهم» را به معنی «تهمت زدن» گرفته اند، حمله میکند و ضمن توهین و اهانت به آنان، این دسته از فقها را به «بی اخلاقی و بی ادبی» متهم میکند. شایان ذکر است در میان این دسته از فقها، فقیه بزرگ و نامدار شیعه، شیخ مرتضی انصاری معروف به «شیخ اعظم» و از فقهای معاصر فقیهانی چون مرحوم آیت الله العظمی خویی، مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی، مرحوم آیت الله میرزا جواد تبریزی و آیت الله محمد مؤمن وجود دارند.
دشنام و غیبت در خدمت دیانت
نوشته: علی یار
پیرامون این روایت و برداشت شیخ معترض مطالبی را عرض میکنیم.
روایت به طور کامل این چنین است:
« قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: إِذَا رَأَیْتُمْ أَهْلَ الرَّیْبِ وَ الْبِدَعِ مِنْ بَعْدِی فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَ أَکْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ الْقَوْلَ فِیهِمْ وَ الْوَقِیعَةَ وَ بَاهِتُوهُمْ کَیْلَا یَطْمَعُوا فِی الْفَسَادِ فِی الْإِسْلَامِ وَ یَحْذَرَهُمُ النَّاسُ وَ لَا یَتَعَلَّمُوا مِنْ بِدَعِهِمْ یَکْتُبِ اللَّهُ لَکُمْ بِذَلِکَ الْحَسَنَاتِ وَ یَرْفَعْ لَکُمْ بِهِ الدَّرَجَاتِ فِی الْآخِرَةِ »(شیخ کلینی، اصول الکافی، چاپ الإسلامیة، ج2، ص: 375)
ترجمه - هر گاه پس از من اهل ریب و بدعت را دیدید از آنها بیزارى جوئید و بسیار به آنها دشنام بدهید و در باره آنها بد گوئید و طعن بزنید و آنها را مبهوت و وامانده سازید تا به فساد در اسلام طمع نکنند و مردم از آنها بر حذر شوند و از بدعتهاى آنها نیاموزند تا خدا براى شما در برابر این کار حسنات نویسد و درجات آخرت را براى شما بالا برد.
1- شیخ معترض قسمتی از روایت را حذف کرده است و یا به عبارتی «تحریف» کرده است آن هم از نوع «تحریف به نقصان» و اگر در متن مقاله اش دقت کنید به جای قسمت های حذف شده، نقطه چین گذاشته است. قسمت هایی که در مقاله شیخ معترض حذف شده اند، به این صورت میباشد:« وَ أَکْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ الْقَوْلَ فِیهِمْ وَ الْوَقِیعَةَ » به این معنی که « به آنها زیاد دشنام و ناسزا بگویید و بدی های آنها را زیاد بگویید»
2- پیامبر اسلام در این روایت به مؤمنان دستور میدهند که هنگام برخورد با اهل بدعت سه کار انجام دهند:
الف- به آنها ناسزا بگویید
ب- غیبت آنها جایز است
ج- تهمت زدن به آنان جایز است
3- دستور اول: به آنها ناسزا بگویید
این دستور از عبارت « وَ أَکْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ » فهمیده میشود که در مقاله شیخ معترض حذف شده است .
در تفسیر «سبّ» فقها میفرمایند: سب یعنی کلامی که دلالت بر نقص میکند مثل اینکه به آنها گفته شود ای پست، ای حقیر، ای ناقص(محقق ثانی، جامع المقاصد 4: 27)
برخی از فقها «سبّ» و «شتم» را هم معنی میدانند «ان السبّ و الشتم بمعنى واحد»( کاشف الغطاء، شرح القواعد (مخطوط):ص 20)
اهل لغت هم تصریح کرده اند که سب و شتم به یک معناست مثل جوهری در صحاح(الصحاح ، جوهری، ج5، ص: 1958) و طریحی در مجمع البحرین(مجمع البحرین، ج6، ص: 98 و همچنین مجمع البحرین، ج2، ص: 80) و صاحب بن عباد در المحیط (المحیط فی اللغة، ج8، ص: 254) و ابن فارس در معجم (معجم مقائیس اللغة، ج3، ص: 63)
و در لغت «سبّ» و «شتم» به معنی کلام زشت است « الشتمُ: قبیح الکلام »(لسان العرب، ج12، ص: 318)
راغب در مفردات «سبّ» را به معنی دشنام دردناک میداند « السبُّ: الشتم الوجیع »(مفردات ألفاظ القرآن، ص: 391)
آقای قرشی در «قاموس قرآن» همین معنا را برگزیده است(قاموس قرآن، ج3، ص: 205)
پس اولین دستور هنگام برخورد با اهل بدعت این است که به آنها ناسزا و حرف های زشت بگویید، و به آنها زیاد فحش بدهید.
4- دستور دوم: غیبت آنها جایز است
این دستور از عبارت « وَ الْقَوْلَ فِیهِمْ وَ الْوَقِیعَةَ » فهمیده میشود که در مقاله شیخ معترض حذف شده است.
اهل حدیث از عبارت «وَالْقَوْلَ فِیهِمْ» استفاده کرده اند که حرف زشت زدن درباره آنها جایز است و از آنجا که «وقیعه» به معنای غیبت کردن است، از این روایت استفاده کرده اند که غیبت اهل بدعت جایز است.
فیض کاشانی(الوافی، ج1، ص: 245)، ملاصالح مازندرانی(شرح الکافی، صالح المازندرانی، ج10، ص: 34) و علامه مجلسی چنین فرموده اند.
علامه مجلسی میگوید: «و القول فیهم: أی قول الشر و الذم فیهم، و فی القاموس الوقیعة: القتال و غیبة الناس»(مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج11، ص: 80)
اهل لغت هم «وقیعه» را به معنای «غیبت» میدانند مثلا جوهری در صحاح میگوید:« وقع فى الناس وقیعةً، أى اغتابهم. و هو رجلٌ وقّاع و وقّاعة: یغتاب الناس. »(الصحاح - تاج اللغة و صحاح العربیة، ج3، ص: 1303)
پس طبق این روایت، دشنام و فحش دادن و حرف زشت و ناسزا گفتن به اهل بدعت و غیبت کردن آنها جایز است.
5- دستور سوم: تهمت زدن به آنان جایز است
این دستور از عبارت «باهتوهم» فهمیده میشود. در تفسیر این عبارت اختلاف است. شهید مطهری میگوید: « باهِتوهُمْ از مادّه «بَهَتَ» است و این مادّه در دو مورد به کار برده مىشود: یکى در مورد مبهوت کردن، محکوم کردن و متحیّر ساختن و دیگر در مورد بهتان یعنى دروغ» (مجموعه آثار شهید مطهری،ج16،ص103)
فقها و محدثین همین دو معنا را در معنای «باهتوهم» احتمال داده اند:
الف- مبهوت کردن، محکوم کردن و متحیّر ساختن با استفاده از دلیل و برهان قطعی
ب- بهتان و تهمت زدن
علامه مجلسی میفرماید« و الظاهر أن المراد بالمباهتة إلزامهم بالحجج القاطعة و جعلهم متحیرین و یحتمل أن یکون من البهتان للمصلحة»(مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج11، ص: 81)
شیخ معترض اصرار دارد که معنای «باهتوهم» معنای اول است یعنی این که با دلیل و برهان، اهل بدعت را مبهوت سازید و بر فقهایی که معنای دوم یعنی «تهمت زدن» را انتخاب کرده اند، می تازد و آنها را «بی ادب» و «بی اخلاق» می نامد. مثلا آقای خویی میفرماید« قد تقتضی المصلحة الملزمة جواز بهتهم و الإزراء علیهم، و ذکرهم بما لیس فیهم افتضاحا لهم، و المصلحة فی ذلک هی استبانة شؤونهم لضعفاء المؤمنین حتى لا یغتروا بآرائهم الخبیثة و أغراضهم المرجفة، و بذلک یحمل قوله «ص»: و باهتوهم کی لا یطمعوا فی الإسلام»(مصباح الفقاهة، ج1، ص: 458)
یعنی گاهی اوقات مصلحت اقتضا میکند که به اهل بدعت چیزهایی گفت که در آنها نیست، به آنها حرف های زشت گفته شود تا ضایع و مفتضح شوند و آن مصلحت این است که نیات پلید و فاسد آنها برای عامه مؤمنین آشکار شود تا مردم به اهل بدعت تمایل پیدا نکنند. اما از نظر شیخ معترض دیدگاه آقای خویی، نوعی «بی ادبی و بی اخلاقی» است.
6- به نظر اینجانب(علی یار) درباره معنای «باهتوهم» به دو نکته باید توجه کرد:
اولاً- قراینی بر معنای دوم وجود دارد که با توجه به این قراین میتوان گفت معنای «باهتوهم» همان تهمت زدن است. قرینه اول «قرینه سیاق» است یعنی از آنجا که قبل از کلمه «باهتوهم» این عبارت آمده است که« وَ أَکْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ الْقَوْلَ فِیهِمْ وَ الْوَقِیعَةَ » یعنی به آنها دشنام دهید و غیبت کردنشان جایز است، پس به قرینه ماقبل، مناسب با سبّ و دشنام و فحش و ناسزا و غیبت، این است که «باهتوهم» را به معنای «تهمت» بگیریم نه به معنای بحث و جدل علمی و مبهوت ساختن آنها.
قرینه دوم کلمه « إِذَا رَأَیْتُمْ » است. با استفاده از کلمه « إِذَا رَأَیْتُمْ » یعنی «هرگاه آنها را دیدید»، میتوان فهمید که این روایت وظیفه عمومی مردم را در قبال اهل بدعت بیان میکند، و بحث و جدل علمی کار عامّه مردم نیست. پاسخ دادن به شبهات اهل بدعت وظیفه اختصاصی علما و فقهاست که این روایت در مقام بیان آن نیست.
نکته دیگری که این احتمال را تقویت میکند این است که شیخ کلینی این روایت را در باب «مجالسة أهل المعاصی» آورده است که در تمام روایات این باب، مردم را از همنشینی با اهل معصیت برحذر داشته اند.
ثانیاً- در معنای «تهمت» باید دقت کرد. شیخ معترض «تهمت» را مساوی با «کذب و افتراء و دروغ بستن» میداند، یعنی چیزهایی که در آنها نیست را از روی قطع و یقین به آنان نسبت دهیم.
در حالیکه معنای «تهمت» چیز دیگری است و با معنای «کذب» متفاوت است. معنای تهمت این است که به آنها «سوء ظن» داشته باشیم، به آنان حسن ظن و اعتماد نداشته باشیم و آنان را متهم به انحراف و خیانت و کارهای ناشایست بدانیم، و این میشود یک معنای سوم که شیخ معترض کاملاً از آن غافل است.
فرق «تهمت» و «کذب» در آن است که در «کذب» نسبت، جزمی است، در حالیکه در «تهمت» نسبت، احتمالی و غیر جزمی است.
شیخ اعظم، شیخ مرتضی انصاری همین معنا را انتخاب کرده است. شیخ اعظم پس از نقل این روایت میفرماید:«محمول على اتهامهم و سوء الظن بهم بما یحرم اتهام المؤمن به، بأن یقال: لعله زانٍ، أو سارق»( کتاب المکاسب، ج2، ص: 118) یعنی اهل بدعت را میتوان به چیزهایی متهم کرد که مؤمنین را نمیتوان به آن چیزها متهم کرد. مثل اینکه گفته شود شاید او زانی است و یا شاید او سارق است.
و سپس شیخ انصاری «باهتوهم» را به معنای کذب و افتراء به عنوان یک احتمال در مسأله مطرح میکند، پس اشکال شیخ معترض به شیخ انصاری اصلاً وارد نیست و نسبتی که شیخ معترض به شیخ انصاری میدهد، صحیح نیست و حتی شارحین مکاسب تصریح کرده اند که شیخ انصاری «باهتوهم» را به معنای «سوء ظن» گرفته است.( إرشاد الطالب إلى التعلیق على المکاسب، ج1، ص:281)
7- و نکته آخر هتاکی های شیخ معترض است. در میان فقهای امامیه چنین شیوه ای مرسوم نبوده که هنگام نقد اقوال دیگران، صاحبان قول مخالف تحقیر شوند و به عناوینی چون «بی ادب و بی اخلاق» محکوم شوند، هر چه بوده فقط نقد علمی و بیان اشکال و جواب بوده و بس. این نوع هتاکی ها فقط از امثال شیخ معترض سر میزند که فقیه نیستند، بلکه فقیه نما و متفقه هستند آن هم با انگیزه های فتنه جویانه و فتنه گری، کسانی که برای اهداف دنیایی و اغراض سیاسی، از فقه سوء استفاده میکنند، کسانی که مَجازاً فقیه هستند نه حقیقتاً.
به هتاکی های این شیخ معترض و بی ادب دقت کنید !
الف- «متاسفانه از قرن سیزدهم، نقطه سیاهی بر دفتر سفید فقه شیعه نقش بست و نظریه به اهل بدعت تهمت بزنید تا آنها را از میدان بدر کنید، در فقه پدیدار شد.»
این نقطه سیاه همان قول دیگری در مسأله است که «باهتوهم» را به معنای بهتان و تهمت میداند و پس از آن شروع میکند به نقل اقوال شیخ اعظم(شیخ مرتضی انصاری) و مرحوم آیت الله العظمی خویی و دیگرانی که اسم شریفشان را در ابتدای این یادداشت آوردیم.
ب- «وبالاخره تا وقتی که نظریات فقهی و اخلاقی را تهذیب نکنیم و اخلاق را حاکم بر فقاهت و سیاست و دیانت قرار ندهیم، علاج واقعه امکان ندارد.»
این اشاره دارد به همان قول دیگر که به نظر شیخ معترض، عاری از اخلاق است.
شیخ معترض در مقاله دیگرش با عنوان «فقه، مدعی یا متهم» فقه را مدعی دانست اما در اینجا فقه و نظریات فقهی را به «بی اخلاقی» متهم میکند، و این نشان دهنده این است که هر جا نظریات فقهی با اغراض سیاسی اش موافق باشد، فقه را مدعی میداند وهر جا که مخالف بود، از اهانت به فقه و هتاکی نسبت به فقهای عظام ابایی ندارد.
پس اگر روزی خبر هتاکی های شیخ معترض به مراجع و علما و حتی شخص مقام معظم رهبری را شنیدید، سریعاً آن را تکذیب نکنید !!!